دفتر خاطرات ما
خاطراتی از گذشته
مثل همیشه تنها تو اتاقم نشسته بودم.... دلم گرفته بود.... احساس کردم از بیرون یه صدای آشنا میاد... رفتم کنار پنجره و بیرون دیدم..... آره همون صدای آشنا.... داشت بارون میومد..... آسمونم مث من دلش گرفته بود.... داشت میبارید.... دلم طاقت نداشت تو اتاق پشته پنجره بشینم.... زدم از خونه بیرون..... زیر بارون قدم میزدم و گریه میکردم.... هیچ کس حتی قطره های اشک روی گونه هام رو نمیدید..... چه قشنگه.... قدم زدن.....زیر بارون.... گریه کردن با آسمون.... چرا....؟ چرا دلم گرفته....؟ چرا دارم گریه میکنم...؟ چرا دارم زیر بارون خیس میشم....؟ پس چرا هیچ کس چتری برام باز نمیکنه....؟ چون تنهام....؟ یعنی جواب همه سوالام همینه...؟ . . . شاید اگر اون نبود لذت این قدم زدن زیر بارون.... خیس شدن.... سکوت الآن رو نداشتم..... شاید هیچ وقت تجربش نمیکردم..... نمیدونم.............................!!!! فکر کنم دیگه آخرشه، خدا حافظ ای تو ای مایه ی آرامش من ای تو ای راه من و چاره ی من ای تو ای نور دل و دیده ی من ای تو ای شمع شب تیره ی من ای تو ای نور ده مهتابم بی تو و فکر تو من بی تابم بی تو من راه ندارم به کسی بی تو من هیچ ندارم نفسی به تو و عشق تو من درگیرم بی تو و عشق تو من می میرم
راه میروم در کوچه ی انتظار ، کسی نیست، کسی همراهمـــ نیست، کسی دلتنگم نیست، نمیدانم انتظار چه کسی رامیکشم؟؟!! نمیدانم چه چیزی را گم کردم!!!! نمیدانم زیر چتر خاموش باورم زیر کدامین باران زندگیم قدم میزنم؟ نمیدانم دنبال چه چه چیزی هستم؟! فقط میدانم وقتی راه میروم واطرافم رابا حسرت نگاه میکنم زیر لب زمزمه میکنم... خاطرات برگی از دفتر زندگی هستند، آن ها را پاره نکنیم بـــی تـــو در ایـــن انتـــظار میــمیـــرم ش خیلی سخته اما احسـ ـاس میکـ ـنم تو این انتـ ـ ـ ـ ـ ـ ـظار پیرشـ ـدم خدابا خـــــــــــــــــــــــــــدایـــــــــــــــــــــــــــا خسته ام خیـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ل ـ ـ ـ ـ ـ ـی خسته ------------------------------------------------------------------------------- آخه تا کی انتظار؟؟؟؟ دیـــگـــه نـــمـــیـــخـــوام انـــتـــظار بـــکـــشـــم.. ------------------------------------------------------------------------------- آخـــــــــــریــــــــــــن حــــــــــــرف من عاشق نشو چون هیچ کس با وفا نیست. ------------------------------------------------------------------------------- سلام دوستان گلم.بعد مدّتها تونستم خودمو راضی کنم یه لینک بزارم.آخه دلم گرفته بود، از این زمونه ،از بی وفائی از ... اصلاَ ولش کنید اومدم با یه حال دیگه،امیدوار و سر حال.تازگیها با یکی آشنا شدم که احساس میکنم دوسش دارم .البته لینکای دیگم سر جاش میمونه.فعلاً بای
اینو تقدیم به عشقم:
زیر بارون.....
تو دوسش داری و دستاشو میگیری
میتونی تکیه گاهش باشی هر لحظه
با رویاهات داری دنیاشو میگیری
چقدر خوشبخته و اینو نمیدونه
که با تو زندگی کردن چقدر خوبه
تو اونجا شادی آرومی پر از عشقی
من اینجا تو دلم تردید و آشوبه
همه دنیای من مال تو بودن بود
حالا دیگه تورو داشتن یه رویائه
باید باور کنم سهم من این بوده
دلم بی تو چقدر خاموش و تنهائه
تو اونقدر خوبی که هر کی تورو داره
کنار تو براش دنیا بهشت میشه
همیشه توی این عشقای نافرجام
مقصر دست سرد سرنوشت میشه
تورو هرگز نداشتم اما میدونم
اونی که پیشته خوشبخت ترین میشه
براش با درد و غصه موندنم کم کم
با لبخند تو دیگه سخت ترین میشه
چقدر خوشبخته اونی که تورو داره
چقدر تلخه من اینجا بی تو آواره م
تو خوشبخت باش و من اینجا بدون تو
میشینم تا ابد روزامو میشمارم
Power By:
LoxBlog.Com |