دفتر خاطرات ما

خاطراتی از گذشته

زیر بارون.....

 

 

 مثل همیشه تنها تو اتاقم نشسته بودم....           

  دلم گرفته بود....                              

  احساس کردم از بیرون یه صدای آشنا میاد... 

رفتم کنار پنجره و بیرون دیدم.....    

آره همون صدای آشنا.... داشت بارون میومد..... 

 آسمونم مث من دلش گرفته بود.... داشت میبارید....  

دلم طاقت نداشت تو اتاق پشته پنجره بشینم.... زدم از خونه بیرون.....   

زیر بارون قدم میزدم و گریه میکردم....  

هیچ کس حتی قطره های اشک روی گونه هام رو نمیدید.....   

چه قشنگه.... قدم زدن.....زیر بارون.... گریه کردن با آسمون....                                            چرا....؟                                                  

چرا دلم گرفته....؟                           

چرا دارم گریه میکنم...؟                       

چرا دارم زیر بارون خیس میشم....؟                   

پس چرا هیچ کس چتری برام باز نمیکنه....؟     

چون تنهام....؟                   

یعنی جواب همه سوالام همینه...؟

.

.

.

شاید اگر اون نبود لذت این قدم زدن زیر بارون.... خیس شدن....  

سکوت الآن رو نداشتم.....      

شاید هیچ وقت تجربش نمیکردم.....   

نمیدونم.............................!!!! 

فکر کنم دیگه آخرشه، خدا حافظ

خاطرات برگی از دفتر زندگی هستند، آن ها را پاره نکنیم
نوشته شده در 15 / 11 / 1390برچسب:آخرین دلنوشته,ساعت 14:54 توسط iman| |

ای تو ای مایه ی آرامش من

ای تو ای راه من و چاره ی من

ای تو ای نور دل و دیده ی من

ای تو ای شمع شب تیره ی من

ای تو ای نور ده مهتابم

بی تو و فکر تو من بی تابم

بی تو من راه ندارم به کسی

بی تو من هیچ ندارم نفسی

به تو و عشق تو من درگیرم

بی تو و عشق تو من می میرم

www.memoirs.loxblog.com

 

خاطرات برگی از دفتر زندگی هستند، آن ها را پاره نکنیم
نوشته شده در 14 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 8:54 توسط iman| |

راه میروم در کوچه ی انتظار ،

کسی نیست،

کسی همراهمـــ نیست،

 کسی دلتنگم نیست،

نمیدانم انتظار چه کسی رامیکشم؟؟!!

نمیدانم چه چیزی را گم کردم!!!!

نمیدانم زیر چتر خاموش باورم زیر کدامین باران زندگیم قدم میزنم؟

نمیدانم دنبال چه چه چیزی هستم؟!

فقط میدانم وقتی راه میروم واطرافم رابا حسرت نگاه میکنم زیر لب زمزمه میکنم...

خاطرات برگی از دفتر زندگی هستند، آن ها را پاره نکنیم
نوشته شده در 14 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 8:26 توسط iman| |

دوباره دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم گرفته

 

بـــی تـــو در ایـــن انتـــظار میــمیـــرم

 ش خیلی سخته اما

 

 احسـ ـاس میکـ ـنم تو این انتـ ـ ـ ـ ـ  ـ ـظار پیرشـ ـدم

 

خدابا

 

خـــــــــــــــــــــــــــدایـــــــــــــــــــــــــــا

 

خسته ام

 

 خیـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ل ـ ـ ـ ـ ـ ـی خسته

 

-------------------------------------------------------------------------------

 

آخه تا کی انتظار؟؟؟؟

 

دیـــگـــه نـــمـــیـــخـــوام انـــتـــظار بـــکـــشـــم..

 

بهش بگین دیگه نیاد..
 
 
بگین نیاد.
 
نیاد
 
دیگه نیاد
 
 
دارم ایـــــــنـــــــجـــــــا مــــی ســــــــــــــــــوزم  
 
 
بهش بگین دیگه نمیخوام بیاد...
 
 
دیـــگـــه بـــســـمـــه شــــکـــســــتــــن
 
 
نمی خوام بیاد
 
اینجا دارم میمیرم..
 

-------------------------------------------------------------------------------

آخـــــــــــریــــــــــــن حــــــــــــرف من

عاشق نشو

چون هیچ کس با وفا نیست

-------------------------------------------------------------------------------

 

خاطرات برگی از دفتر زندگی هستند، آن ها را پاره نکنیم
نوشته شده در 14 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 8:19 توسط iman| |

سلام دوستان گلم.بعد مدّتها تونستم خودمو راضی کنم یه لینک بزارم.آخه دلم گرفته بود، از این زمونه ،از بی وفائی از ... اصلاَ ولش کنید اومدم با یه حال دیگه،امیدوار و سر حال.تازگیها با یکی آشنا شدم که احساس میکنم دوسش دارم .البته لینکای دیگم سر جاش میمونه.فعلاً بای    


اینو تقدیم به عشقم:

چقدر خوشبخته اونی که تورو داره ...
چقدر خوشبخته اونی که تورو داره

تو دوسش داری و دستاشو میگیری

میتونی تکیه گاهش باشی هر لحظه

با رویاهات داری دنیاشو میگیری

چقدر خوشبخته و اینو نمیدونه

که با تو زندگی کردن چقدر خوبه

تو اونجا شادی آرومی پر از عشقی

من اینجا تو دلم تردید و آشوبه

همه دنیای من مال تو بودن بود

حالا دیگه تورو داشتن یه رویائه

باید باور کنم سهم من این بوده

دلم بی تو چقدر خاموش و تنهائه

تو اونقدر خوبی که هر کی تورو داره

کنار تو براش دنیا بهشت میشه

همیشه توی این عشقای نافرجام

مقصر دست سرد سرنوشت میشه

تورو هرگز نداشتم اما میدونم

اونی که پیشته خوشبخت ترین میشه

براش با درد و غصه موندنم کم کم

با لبخند تو دیگه سخت ترین میشه

چقدر خوشبخته اونی که تورو داره

چقدر تلخه من اینجا بی تو آواره م

تو خوشبخت باش و من اینجا بدون تو

میشینم تا ابد روزامو میشمارم
 

خاطرات برگی از دفتر زندگی هستند، آن ها را پاره نکنیم
نوشته شده در 11 / 11 / 1390برچسب:خوشبختی,ساعت 19:41 توسط iman| |


Power By: LoxBlog.Com